گمان نمی کنم...
گما ن نمی کنم این دست ها به هم برسند
دو دل شکسته در انزوا به هم برسند
ضریح ونذر را رها کن بعید می دانم
دو دست به زور دعا به هم رسند
کدام دست رسیده به دلخواهش
که دست های پر از درد مابه هم برسند
فلک نجیب نشسته وموذیانه به فکر
که پیش چشم من این دو چرا به هم برسند
شکوه عشق زیر سوال خواهد رفت
وگر نه می شود آسان دو تا به هم برسند